André Léo (1824-1900)
ویکتوار در شهر لوزینیان فرانسه متولد شد: ادعایی گزاف نیست که از میان تمام زنان صاحبقلم تنها آندره لئو است که نقش تعیینکنندهای در جنبش انقلابی ۱۸۷۱ ایفا کرده است. در ۱۸۵۱ با یک تبعیدی به خاطر جرائم مطبوعاتی به نام گرگوار، که در آن زمان به تدریس زبان فرانسه مشغول بود، ازدواج میکند و دو سال بعد در لوزان سوئیس دو فرزند دوقلو به دنیا میآورد که آنها را آندره و لئو نام مینهد. او نوشتههای خود را به نام فرزندانش امضا میکند و به نام آندره لئو شناخته میشود. آندره لئو شهرت و اعتبارش را مدیون رمانهایش «یک ازدواج فضاحتبار» در ۱۸۶۰ و «یک طلاق» در ۱۸۶۵ است.
در نوزده دسامبر ۱۸۶۰ در پی لغو محکومیت جرائم مطبوعاتی آندره لئو و همسرش به پاریس میآیند و در آنجا ساکن میشوند. سه سال بعد همسرش میمیرد و آندره لئو باید بار زندگی را به تنهایی به دوش بکشد، پس شروع میکند به ارتباط گرفتن با افراد مختلف از جمله اِلی و الیزه روکلو و دیگران. چند سال بعد منزلش در پاریس تبدیل به محل برگزاری جلسات هفتگی روکلوها، بنوا ملون، لوئیز میشل و ویکتور هوگو (بعد از بازگشتش از تبعید متعاقب سقوط امپراطوری دوم) و دیگران میشود. در سال ۱۸۶۹ آندره لئو و روکلوها انجمنی به نام «انجمن مطالبهٔ حقوق زن» پایهگذاری میکنند و همزمان با مجلهٔ حقوق زنان لئون ریشه و ماریا دِرِسم همکاری میکند؛ این مجله نوشتهٔ او را «زن و اخلاق» را که پاسخی است به نظرات ضد زن پرودن، چاپ میکند.
در در ژوئیه ۱۸۷۰ آندره لئو خبر تأسیس یک مدرسهٔ لائیک را اعلام میکند. اما محاصرهٔ پاریس توسط پروسیها امکان عملی شدن این پروژه را نمیدهد. در سپتامبر همان سال به همت لوئیز میشل طوماری به منظور عفو بلاکیستهایی که به مرگ محکوم شدهاند تهیه میشود، در این کار آندره لئو، لوئیز میشل را همراهی میکند. بنوا ملون که به خاطر شرکت در انترناسیونال کارگری به زندان افتاده بود با سقوط امپراطوری آزاد میشود و چند وقتی در خانه آندره لئو سکنی میگزیند. دو فرزند او که اکنون ۱۷ سالهاند به خواست خود برای دفاع از پاریس به ارتش میپیوندد. لوئیز میشل و آندره لئوبه عنوان نمایندهٔ شهرداری مرکزی پاریس انتخاب میشوند. از سپتامبر ۱۸۷۰ تا ژانویه ۱۸۷۱ آندره لئو در محلهٔ ۱۷ پاریس خود را وقف کمک به فقرا و زنان بیدرآمد و پناهندگان میکند. در ژانویه ۱۸۷۱ به همراه بنوا ملون و دیگران نشریهٔ جمهوری کارگران را راه میاندازد که تا فوریهٔ همان سال ۶ شماره از آن منتشر میشود. بعد از تسلیم پاریس در برابر پروس، آندره لئو و یکی از پسرانش به شهر پواتو میروند، او در کنفرانسهای متعددی از ایدهٔ ادامه مبارزه با پروس دفاع میکند. ۱۸ مارس قیام کمون پاریس به وقوع میپیوندد و ۴ آوریل آندره لئو به پاریس بازگشته و با نوشتن مقالات متعددی در نشریات سوسیال، کمون و فریاد خلق از کمون دفاع میکند. همزمان در همان محلهٔ هفدهم به کارهای اجتماعی میپردازد: نگهداری از مجروحین و تأمین مایحتاج برای بیچیزان… در عین حال ریاست کمیسیون بانوان در شهرداری مرکزی پاریس را هم برعهده دارد و قصد دارد از این فرصت برای محقق کردن پروژهاش، تأسیس یک مدرسه لائیک بهره ببرد. در طول هفتهٔ خونین در منزل یکی از دوستانش پناه میگیرد و به لطف این دوست گذرنامهای جعلی به دست میآورد و پاریس را به مقصد سوئیس ترک میکند.
آندره لئو در نشریات ژول گد بیداری بینالمللی و انقلاب اجتماعی قلم میزند و نظرات آزادیخواهانهاش را ترویج میکند. او به وضوح مدافع ایدههای جمهوریخواهانه بود؛ مانیفست روزنامه «رفرم» ۱۸۶۸ را امضا کرده و با نشریهٔ «عقیدهٔ ملیِ» گِرو همکاری داشت. باید تأثیرات سنسیمون را روی او و کارهایاش یادآور شد. آندره لئو در حمایت از ایدههای اجتماعی، در ۱۸۶۸ «کمونیسم و مالکیت» را منتشر میکند. در راستای مبارزه برای اثبات حقانیت زنان، در ۱۸۶۹ «زن و اخلاق، آزادی یا مونارشی» را به رشتهٔ تحریر در میآورد. از کارهای قابل اشارهٔ آندره لئو به قلمدرآوردن «مانیفست» کمون دهقانان است، او همچنین قصد داشت نشریهای به نام «دهقان» تأسیس کند که البته این ایده هیچ وقت محقق نشد. از نظر آندره لئو فرودستی اجتماعی و مدنی زنان با فرودستی دهقانِ تحتِ سلطهٔ امپراطوری همانند است. آندره لئو از مصائب مبارزهاش مینویسد: «اغلب، دموکراتها آخرین افرادی هستند که درمییابند که حقوق همبستهاند و یک محمل، یک اصل مشترک دارند. همچنین در میان این دموکراتهاست که زنان، بیاستعدادترین رقبایشان را مییابند». او در طول ۱۸۷۱ تکرار میکند: «بسیاری از جمهوریخواهان -من از واقعیهایشان حرف نمیزنم- امپراطور و خدای متعال را صرفاً برای این خلع کردهاند (…) که خودشان بهجای آنها بشینند؛ طبیعتاً با این قصد و نیّت، باید همچنان رعایای مذکر یا دستکم رعایای مؤنث، وجود داشته باشد. [آنان مدعی هستند که] زن نباید از کشیش تبعیت کند؛ اما نباید از خودش هم چیزی برای گفتن داشته باشد. زن باید خنثی و منفعل و تحت امر مرد باقی بماند، در این صورت تنها کاری زن که میکند این است که یک کشیش دیگر به جای کشیش فعلی مینشاند».
نقل قولها برگرفته از مقالهی زنان در 1871؛ Encyclopédie politique et historique des Femmes, Christine Fauré dir., PUF, 1997.