Benoît Malon (1841-1893)
بنوا مَلون فرزند دهقان روزمزد فقیری است که درسال ۱۸۴۱ سن اتین متولد شد. بعد از مرگ پدر و ازدواج مجدد مادرش در حالی که هنوز کودک بود مجبور شد در شهری دیگر در مزعه کارگری کند. به همین خاطر در تحصیلش وقفه بسیار افتاد. در سن بیست سالگی بود که به یمن برادر معلمش واقعاً توانست خواندن و نوشتن را یاد بگیرد.
مانند بسیار از جوانان همنسل خود در ۱۸۶۳ راهی پاریس شد و در آنجا به عنوان کارگر در یک کارگاه رنگرزی کار پیدا کرد و خیلی زود به عنوان یکی از رهبرن اعتصابات محلی مطرح شد. در پی شکست آن، اقدام به تأسیس تعاونی مصرفی میکند و خود نایب رئیس آن میشود. در ۱۸۶۵ به تشویق دوستش زفیرَن کامِلینا به عضویت انترناسیونال اول درمیآید. بنوا ملون به همراه او و دوست دیگرش وَرلَن یکی از رهبران جدید انترناسیونال محسوب میشود. هر سه در اولین کنگرههای انترناسیونال در ژنو و بال شرکت میکنند. ملون که در آن زمان پرودونیست انقلابی بود همراه یاران خود شهرهای فرانسه را میپیمایند تا از موج عظیم اعتصابات سالهای ۱۸۶۹ و ۱۸۷۰ حمایت کنند. در نهایت، به خاطر همین فعالیتها و عضویتش در انترناسیونال توسط رژیم امپراطوری (تحت زمامت ناپلوئون سوم) یک بار در سال در ۱۸۶۸ و ۱۸۷۰ بازداشت میشود به زندان افکنده میشود و بعد از سقوط امپراتوری در روز اعلام جمهوری در ۴ سپتامبر ۱۸۷۰ آزاد میشود.
در همین سالها با رماننویس و فمینیست مبارز آندره لئو آشنا میشود؛ تأثیر آندره لئو بر بنوا ملون انکارناپذیر است.
در طول محاصرهٔ پاریس توسط ارتش پروس به عنوان معاون شهرداری منطقهٔ هفتم پاریس برگزیده میشود. به خاطر حسن شهرتش در فوریهٔ سال ۱۸۷۱ به عنوان نماینده به مجلس نمایندگان راه پیدا میکند. اما دو ماه بعد به همراه کسانی مانند ویکتور هوگو و آنری روشفور به خاطر اعتراض به رأی به صلح با پروس استعفا میدهد. زمانی که مواجههٔ بین ورسای و کمون مطرح میشود، ابتدا خواستار آشتی میان این دو جبهه است، اما خیلی زود از این کار دست میکشد و به حمایت از قیام کمون برمیخیزد.
بعد از برگزاری انتخابات به عنوان منتخب منطقهٔ هفدهم در پاریس در کنار فرانکل در کمیسیون کار، مبادله و صنعت تلاش میکند تعاونیهای کارگری را گسترش دهد. هم هنگام با مسئولیتش در این کمیسیون، مسئولیت اداری منطقهٔ هفدهم را هم برعهده دارد. به محض حملهٔ ورساییها به کمون در همین منطقه، باریکادبندی خیابانها را سازمان میدهد و خود تا آخرین روز هفتهٔ خونین در خیابان میجنگد.
بنوا ملون خود را از چنگ ورساییها نجات میدهد و به سوئیس میگریزد. گرچه شرایط تبعید بسیار سخت است اما مانع ادامهٔ فعالیتهای سیاسی او نمیشود. با بالا گرفتن جدل بین مارکسیستها و باکونیستها انترناسیونال از هم میپاشد. ملون در جانبداری از هر کدام از این دو جریان مردد است، اما در نهایت به فدراسین ژوراسی که گرایشهای آنارشیستی دارد میپیوندد. در همان سال کتابی با عنوان سومین شکست پرولتاریای فرانسوی به رشتهٔ تحریر درمیآورد. و در سال ۱۸۷۳ در مورد شورش بردگان رمانی تاریخی مینویسد به نام اسپارتاکوس.
بنوا ملون در سومین شکست پرولتاریا مینویسد: «و از جملهی کنشهای مهم، که انقلاب پاریس به روشنی بیانگر آن است، ورود زنان به عرصهٔ زندگی سیاسی است. تحت فشار اوضاع و احوال، بهخاطر پراکندگی نظرات سوسیالیستها، بهخاطر تبلیغات باشگاهها [منظور باشگاههای بحث و گفتوگو است، که در طول کمون در بسیاری از محلات شکل گرفته بود]، زنان احساس میکنند که رقابت زن [با پرولتر] برای پیروزی انقلاب اجتماعیای که در رسیده، گریزناپذیر است. درحالیکه زن و پرولتر، این سرکوبشدگان نظم کهن، نمیتوانند به رهاییشان امید داشته باشند، مگر با متحد شدن قدرتمندانه علیه همهٔ اشکال [نظم اجتماعی] گذشته». نظرات ملون در مجموع یکی از دو نظر مهم در طول کمون در مورد نقش زنان در انقلاب، و همکاری و یا تقابل زن و پرولتر است. نظر دیگر که توسط آندره لئو فرموله شده است، بر این باور است که: «این بار هم زنان در آیندهٔ نزدیک در این انقلاب چیزی به دست نمیآوردند، چراکه اکنون هدف رهایی مردان است، نه زنان. (…)».
بعد از ۱۸۷۶ به مارکسیسم گرایش بیشتری پیدا میکند و با روزنامه برابری ژول گِد همکاری میکند. با بازگشت به فرانسه بعد از عفو عمومی، به همراه گد اولین مجلهٔ سوسیالیستی را در ۱۸۸۰ راه میاندازد که تا آخر عمر انتشار آن را ادامه میدهد. او همچنین به عضویت حزب کارگری که در ۱۸۷۹ در مارسی پایهگذاری شده در میآید. با این حال سه سال بعد حزب را ترک میکند و با جدیت بیشتری مجلهٔ سوسیالیستی را با کمونارهای قدیمی و یاران وفادارش منتشر میکند. به گفتهٔ میشل دریفوس، تاریخنگار جنبشهای کارگری، این مجله بین سالهای ۱۸۸۵ و ۱۸۹۳ چندین مقالهٔ ضدیهود منتشر میکند.
کتابهای بسیاری از بنوا ملون منتشر شده که از جملهٔ آنها میتوان راهنمای اقتصاد سوسیالستی، اخلاق سوسیالیستی، سوسیالیسم کامل را نام برد.
بنوا ملون در ۱۸۹۳ از دنیا میرود و در قبرستان پرلاشز پاریس به خاک سپرده میشود.