(1860-193) Pieter Jelles Troelstra شاعر و وکیل هلندی و عضو سابق حزب پوپولیست «فریس» (یکی از شهرهای هلند) و بعد حزب سوسیالیست هلند SDB. از سیاستمداران حامی پارلمانتاریسم بود که از سال ۱۸۹۷ به طور مداوم به عنوان نماینده از جانب دهقانان و سپس خردهبورژوازی فریس در پارلمان برگزیده میشد. ابتدا با نزدیکیاش به خط برنشتاین وارد پارلمان شده و در نهایت نمایندۀ لیبرال-بورژواها میشود تا جایی که در ۱۹۱۲ مینویسد: «سوسیال-دموکراسی امروز نقشی ایفا میکند که حزب لیبرال در ۱۸۴۸ ایفا کرده است». با این حال، او به اندازهای زبردست بود که بتواند در انترناسیونال دوم خود را متمایل به سانتریسم کائوتسکی نشان دهد و اینگونه آزادانه و بیدردسر در محدودۀ هلند عمل کند.
او یکی از دوازده پایهگذار حزب سوسیال-دموکرات هلند، معروف به «دوازده حواریون» بود که از حزب SDB انشعاب کرده و حزب سوسیال-دموکرات کارگران هلند SDAP را در سال ۱۸۹۴ تأسیس کردند. در واقع اختلاف با SDB که روحیهای آنارشیستی بر آن حاکم بود به مسألۀ انقلابی بودن دوران حاضر برمیگشت؛ منشعبین معتقد بودند که هنوز زمان انقلاب فرانرسیده و بنابراین باید اصل را بر کنش پارلمانی قرار داد و این خلاف تز «عمل فوری انقلابی» بود که SDB مبنای عمل خود قرار داده بود. حزب جدید، SDAP برنامه خود را بر اساس برنامه حزب سوسیال-دموکرات آلمان SPD تنظیم کرد. انشعاب این گروه از حزب سوسیالیست هلند یک آبروریزی به شمار میآمد؛ چراکه منشعبین که در اقلیت بودند هیچ تلاشی برای متقاعد کردن اکثریت به خرج نداده و انشعاب آنها صرفاً به معنی تمایل به شرکت در انتخابات تلقی میشد. این گروه که در ابتدا بیشتر به یک فرقه میمانست، برخلاف حزب سوسیالیست که یک پایۀ کارگری قوی داشت، از روشنفکران طبقه متوسط تشکیل میشد. امّا حزب سوسیالیست هم دچار تحولاتی شد و به زودی اکثریت اعضای این حزب هم از سیاست آنارشیستی ضدانتخاباتی دور شدند و در انتخابات محلی شرکت میکردند. بدین ترتیب، حزب سوسیالیست در سال ۱۹۰۰ خود را منحل اعلام کرد و۲۰۰ نفر از اعضایش به حزب سوسیال-دموکرات پیوستند. به این صورت حزب سوسیال-دموکرات تنها نمایندۀ قوی جنبش انقلابی شد. امّا از همان ابتدا به خاطر درپیش گرفتن سیاست سازش با احزاب بورژوازی خصلت رفرمیستی خود را نشان داد؛ برای مثال در سال ۱۹۰۱ در اوج اعتصابات کارگران حمل و نقل هلند، به کمک دولت برای سرکوب اعتراضات کارگری شتافت به این بهانه که این اعتصابات خودانگیختۀ کارگران «ماجراجوییهایی آنارشیستی» هستند که موجب میشوند که دولت قوانین سختگیرانهتری علیه اعتصاب اعمال کند و کار بر حزب سخت شود.
این سیاستهای ضدانقلابی در سالهای آتی در موقعیتهای مشابه نیز دنبال شد. چپ انقلابی که نمیتوانست در قبال این قبیل سیاستها سکوت کند، به مبارزۀ درونی طولانیای علیه رهبری حزب سیاستهای ضدانقلابی پرداخت و بیوقفه رهبری حزب را به نقد میکشید. در این مقابل ترلسترا که برای حفظ موقعیتش در حزب سوسیال-دموکرات همواره آماده بود که هر چیزی را فدا کند، از هیچ کوششی علیه سوسیالیستهای چپ و خفه کردن صدای چپ انقلابی درون حزب فروگزار نکرد: از تخریب شخصیت گرفته تا ممنوعیت انتشار نشریهشان، «تریبون». رفته رفته تنش بین چپ انقلابی و رهبری حزب بالا میگیرد تا جایی که رهبری حزب دیگر وجود مخالفان را تحمّل نمیکند و در نهایت در سال ۱۹۰۹ رأی به اخراج مارکسیتهای انقلابی میدهد.
نظر شما در مورد این نوشته چیست؟