Karl Berngardovich Radek (1885 – 1939): کارل رادک در اوکراین امروزی در خانوادهای یهودی متولد شد. در شانزده سالگی عضو حزب سوسیال-دموکراسی امپراتوری لهستان لیتوانی SDKPiL میشود که چند سال قبل (۱۸۹۹) توسط لوکزامبورگ تأسیس شده بود. در سال ۱۹۰۵ در حوادث ورشو شرکت میکند. SDKPiL به دو بخش تقسیم میشود و رادک و لوکزامبورگ رو در روی یکدیگر قرار میگیرند. در ورشو روزنامه CzerwonySztandar را اداره میکند. بعد از دستگیری و فرارش در ۱۹۰۷ به آلمان میگریزد. ابتدا در لاپبزیش و سپس در ۱۹۱۱ در برمن آلمان مستقر شده و به عضویت حزب سوسیال-دموکراسی آلمان در میآید. در ۱۹۱۰ رهبری SDKPiL او را به دزدیدن یک پالتو و مقداری پول از رفقای همحزبیاش متهم میکند. رزا لوکزامبورگ که در این ماجرا از حمایت حزب SPD برخوردار است، موفق میشود او را در ۱۹۱۳ از حزب اخراج کند. امّا پانهکوک و همچنین لنین از رادک که اکنون یکی از فعالترین افراد شهر برمن است، حمایت میکنند. در نتیجه رابطۀ جریان لوکزامبورگ و جریان برمن تحت تأثیر این ماجرا مخدوش شده و این مسأله روی همکاریشان در مورد جنگ جهانی اثر منفی میگذارد. در ۱۹۱۵ رادک آلمان را به مقصد سوئیس ترک و به همراه بولشویکها در کنفرانس زیمروالد شرکت میکند. او بیش از پانهکوک خواستار ایجاد فراکسیون مخالفین در حزب سوسیال-دموکرات آلمان است. لنین تحلیل خود در مورد امپریالیسم را وامدار نوشتۀ رادک «امپریالیسم آخرین مرحلۀ سرمایهداری» و نیز نظرات پانهکوک است. رادک تا سالها رابطهای حسنه با چپ رادیکال و مخصوصاً با پانهکوک دارد. در سال ۱۹۰۹ بعد از اخراج «تریبونیستها» از حزب سوسیال-دموکرات هلند این رادک است که آنها را با بولشویکها در تماس قرار میدهد. امّا این رابطه تا ۱۹۱۹ بیشتر طول نمیکشد؛ در ماجرای جدایی چپها از حزب کمونیست آلمان (KPD) رادک به صورت نظری از لوی، رهبر حزب کمونیست دفاع میکند و بنابراین مورد حملۀ پانهکوک قرار میگیرد. از نظر پانهکوک، این تئوری رادک که « یک اقلیت انقلابی میتواند قدرت سیاسی را تسخیر کرده و آن را حفظ کند» غیرمارکسیستی بوده و صرفاً دیکتاتوری مرکزگرای لوی را توجیه میکند. رادک تا به آخر در حزب بولشویک میماند و در جریان دومین پروسۀ مسکو در سال ۱۹۳۷ جز هفده نفری است که محاکمه میشوند. به یمن مهارتش در «انتقاد از خود» از مرگ نجات مییابد و به ده سال زندان محکوم میشود، امّا بعد از دو سال در زندان بهطرز مشکوکی به قتل میرسد.
کارل رادک

نظر شما در مورد این نوشته چیست؟